همه ما در دوران کودکی با خشم و خشونت روبرو بوده ایم ,وگاهی هم برعکس,وقتی در خانواده ایی که خشونت در آن حرف اول را میزند, که تعصب در آن خانواده بیداد میکند, و هیچ روحانیتی در آنجا نیست ,در کودک که اساسا موجودی است تسلیم, به ناچار تسلیم خشم وخشونت میشود و او آرام آرام تبدیل به موجودی ,عصیانگر میشود, که در او این تعالیم به شکلی در می آید که حالا بعد از اتمام مراحل تربیتی ,او میگوید,, من ,, واین, من ,هر چقدر عصیان گرتر باشد, من, در او بزرگتر است و درست بزرگی آن بستگی به سرکشی و عصیان, در او دارد. من,ضد خداست ,چرا, برای اینکه در نظم و نظام خداوند هیچ جایی برای عصیانگری و خشم و خشونت وجود ندارد,در نظام الاهی هرچه هست ,تسلیم از عشق است,و دقیقا خودشناسی یعنی نور انداختن بر این , منی ,که در تاریکی حرکت میکند و حرکتش ضد خداست ,وروند خودشناسی کنترل این عصیانگری است و کنترل خشونتی که از این ,,من ,,صادر میشود وهر چقدر از این سرکشی کاسته شود و بیشتر تسلیم نظم الاهی شویم من و منیت کوچک و کوچک تر خواهد شد.
کلمات کلیدی: